ارکان اربعه

by دکتر جعفر علوی

حکمای ایران زمین معتقدند خداوند جهان آفرین، عالم خلقت و کل موجودات و کائنات را از چهار رکن (ارکان اربعه، چهار عنصر) خلق کرده است که این عناصر یا ارکان به غیر خود (به سایر واحدها) قابل تقسیم نیستند و با عناصر جدول صد و چندگانه مندلیف تناقض و شباهتی ندارند، یعنی در حقیقت اگر چه ماده نخستین همه کائنات چهار رکن است اما در هیچ ماده ای و یا عناصر جدول مندلیف این ارکان به صورت و طبع خاصه خویش بفعل یافت نمی شوند بلکه در اثر آمیخته شدن و شکسته شدن صورت و قوت ارکان، ترکیبی حاصل می شود که طبع و مزاج نام دارد

این ارکان بر چهار نوعند:

  • آتش عنصری: جسمی که سبکی مطلق دارد. گرم وخشک (حرکت و تلطیف)
  • هوای عنصری: جسمی که سبکی نسبی دارد. گرم وتر ( لطیف و سبک گرداندن و ایجاد تخلخل)
  • آب عنصری: جسمی که سنگینی نسبی دارد. سرد وتر ( شکل پذیری )
  • خاک عنصری:جسمی که سنگینی مطلق دارد. سرد وخشک (حفظ اشکال و پایداری)

می دانیم انسان در طول عمر خود دائم در حال از دست دادن بعضی از اعضای وجود خود (مثال بارز آن مو وناخن و پوست و تقریباً اغلب بافتهای بدن ) است. در واقع این بافتها که از ارکان ساخته شده اند از بدن انسان خارج می شوند و وقتی از مواد غذایی مختلف استفاده می کنیم در واقع به جایگزینی آنها اقدام می کنیم. حال ببینیم این جایگزینی چگونه صورت می گیرد؟غذایی که می خوریم تحت تاثیر ترشحات دهان و معده ودر اثر جویدن با دندانها و حرکات گوارشی، تغییراتی می کند و نهابتاً در معده یک کشکاب ( شبیه جوی که با آب جوشیده شود و کش می آید)شکل می گیرد که رنگ سیری و کدری دارد که "کیلوس معدی " گفته می شود. در معده غذا مقداری توقف می کند ومواد آرام وارد روده ها شده و از طریق عروق ماساریقا یا مزانتریک جذب شده و به کبد می رود و غذا پس ازگذراندن مراحلی چند در کبد پخته ( در اصطلاح طب جدید متابولیزه) می شود وهر بار چیزی مانند کف و چیزی مانند دُرد ی به وجود می آید. هر گاه پختن طولانی شود چیزی مانند سوخته، و هر گاه کوتاه باشد چیزی مانند نیم پخته حاصل می شود.کف صفرا و رسوب سوداست و این هردو طبیعتند و آن نیم پخته بلغم است و آن مایع پالوده که از این مجموعه باقی می ماند، خون است و تا زمانی که از کبد خارج نشده باشد، رقیق تر از آن است که شایسته است و طبخ و نضج می یابد که به ماده حاصل "کیموس کبدی" گفته می شود.

کیموس کبد در واقع حاوی اخلاط است. که این اخلاط وارد عروق شده، سپس به اعضای مختلف بدن می روند.بطور خلاصه هضم های زیر توسط بدن بر روی غذا صورت می گیرد:

  • هضم نخست در معده
  • هضم ثانی در کبد
  • هضم ثالث در رگها
  • هضم رابع در اندامها

اخلاط

تعریف: اخلاط جمع خلط است و خلط بنا به تعریف صاحب کتاب قانونچه از این قرار است:
"خلط در اصطلاح جسم تر و روانی را گویند که غذا نخست بار، بدان تبدیل می یابد. "
اخلاط چهارند:

  • خون (دم) که گرم استوتر
  • صفرا که گرم است و خشک
  • بلغم که سرد است و تر
  • وسودا که سرد است و خشک

"هر یک از این چهار، به دو نوع طبیعی و غیر طبیعی تقسیم می گردد. "

سودا

ماده ای است سیاه رنگ که در جگر تولید می شود و جایگاه اصلی آن طحال است. طبع آن مانند خاک سرد و خشک و مزه آن گس متمایل به تلخی است. سودا طبیعی همان رسوباتی است که در خون ایجاد می گردد و تیرگی خون از آن است. مزه آن بین شیرین و گس و متمایل به تلخ است.

سودای طبیعی بعد از تراوش از جگر دو قمست می شود، قسمتی که همراه خون است و وجود آن باعث نیرومندی و استحکام آن می شود و نیز سبب تغذیه استخوان ها می شود.

و قسمت دیگر سودای طبیعی از خون خارج می شود وبه طحال می رود و سبب تقویت دهانه معده می شود و نیز دهانه معده را بوسیله ترشی خود تحریک می کند و سبب آگاهی انسان از گرسنگی و تحریک اشتها می شود.

بلغم

مایعی است که درمعده تولید می شود و در بدن جایگاه خاصی ندارد و در تمام سطح بدن همراه با خون در جریان است و بلغم طبیعی در روند طبیعی خویش به خون تبدیل می شود و در واقع بلغم خون خامی است که در صورت پخته شدن به خون تبدیل می شود. مزه این نوع بلغم شیرین است و طبع آن سرد و تر است.

وجود بلغم برای اندامهای بلغمی مانند مغز و اندام های پر حرکت مانند مفاصل ضروری است زیرا وقتی اندام های بدن از جذب مواد غذایی محروم می گردند، به وسیله حرارتی که بلغم ایجاد می کند نیرو می گیرند.

صفرا

مایعی زرد رنگ، تلخ و دارای طبع گرم و خشک است. این خلط در جگر تولیدمی شود و جایگاه آن در کیسه صفرا است. صفرای طبیعی که همان کف خون است، رنگش مانند خون سرخ است.

صفرا مانند خون برای اندام های بدن لازم و ضروری است. صفرا به خون لطافت می بخشد و عبور آن را از مویرگها و مجاری باریک امکان پذیر میسازد. همچنین شش اندامی است که نیازش به صفرا بیش از اندام های دیگر است زیرا صفرای طبیعی خون، کمک کننده خوبی در عمل دم و بازدم است. صفرا سبب شستن روده ها از بلغم می شود (ضد بلغم) و نیز باعث تحریک ماهیچه ها ی مقعد در انتهای دستگاه گوارش می شود و در نتیجه سبب احساس رفع قضای حاجت به انسان دست می دهد.

خون

نام دیگر این خلط دم است. خون مایعی است سرخ رنگ، گرم و مرطوب و جایگاه آن در کبد است و از طریق رگها در سطح بدن پخش می شود و عامل رسیدن غذا به اندام ها است. از این نظر خون برترین و مفید ترین اخلاط در بدن است.


خون طبیعی خونی است سرخ رنگ، بسیار شیرین، دارای طبیعتی گرم و تر و عاری از بوی بد. خونی که از جگر خارج می شود و به قلب برده می شود بدلیل آنکه حامل مواد غذایی و سودا و صفرا و بلغم است، غلظتش زیاد است. این خون در فاصله جگر تا قلب، آب اضافی و مقداری از سودا و صفرا و بلغم خویش رااز دست داده و سرختر و رو شن تر و روانتر از خون قبل می شود.

عوامل غلبه اخلاط

علل افزایش خون

  1. گرمی هوا
  2. خوراک گرم فراوان
  3. تحریک و فعالیت بدنی


علل افزایش صفرا

  1. گرمی هوا بیش از حد (تابستان بسیار گرم ، مناطق استوایی و حاره)
  2. خوراک گرمی بیش از حد (غذاهای گرم و خشک ،غذاهای بسیار شیرین و چرب و تند مزه)
  3. خشم
  4. مشاهده عوامل ناخوشایند
  5. انجام کارهای سخت
  6. گرمی شدید معده

علل افزایش بلغم

  1. سردی معده (ضعف قوت هاضمه)
  2. سردی هوا ومحیط (زمستان و بهار و پرباران)
  3. بی تحرکی و ایستایی
  4. خوراک سرد و تر فراوان

علل افزایش سودا

  1. 1- استمرار مصرف غذاهای سرد و خشک
  2. 2- کارهای سخت با رنج فراوان
  3. 3- گرمی شدید جگر
  4. 4- ناتوانی طحال
  5. 5- سردی انجماد کننده
  6. 6- بیماریهای مزمن – سوختن اخلاط- خاکستر اخلاط – سودا
  7. 7- گرمی بیش از حد و سوزنده
  8. 8- دوام احتقان
  9. 9- تخیلات فراوان
  10. 10- خونسردی بیش از حد
  11. 11- غم مزمن
  12. 12- بی تحرکی
  13. 13- استمرار مصرف غذای فریز شده
  14. 14- استمرار مصرف غذای گرم و خشک
  15. 15- استمرار مصرف بعضی مواد مخدر
  16. 16- بدبینی و نگرانی
  17. 17- خشم ، کینه، نفرت
  18. 18- استمرار گناه
  19. 19- کار کردن در کنار کوره و تنور (در معرض گرمای مستمر)
  20. 20- زندگی در قطب و مناطق سرد(در معرض سرمای مستمر)
  21. 21- بازرسی و بازپرسی ( کارهای فکری ظریف و ریز)
  22. 22- کار فراوان با کامپیوتر ، تلفن همراه و...
  23. 23- استمرار شنیدن صوت نکره
  24. 24- در معرض نور لامپ بطور مستمر بودن
  25. 25- در معرض استشمام بوی تند
  26. 26- حمام گرم مانند سونا ( سرد و گرم شدن ناگهانی)
  27. 27- در اوج عشق به نفرت رسیدن
  28. 28- استفاده از ظروف زود پز ، ماکروفر
  29. 29- استمرارمکرر از سرخ کردنی ها
  30. 30- ضربه های مقطعی به بدن مانند ضربه بوکس
  31. 31- برک ورزش سنگین
  32. 32- تفکر زیاد
  33. 33- تماشای فیلمهای تحریک کنند ه جنسی ، ترسناک و صحنه های هولناک قتل
  34. 34- مطالعه رمانهای پیوسته ، طولانی با پیچ و خم زیاد
  35. 35- بازیهای کامپیوتری
  36. 36- تماشای رنگهای تیره بطور مستمر
  37. 37- زندگی آپارتمان نشینی
  38. 38- زندگی در زندان و محیط بسته

علائم زیادی اخلاط چهار گانه

غلبه خون (دم)

سنگینی سر سرخی رخسار و زبان جستن رگهای جهنده سر، کاهلی در اعضاء (کسالت) میل به خواب خواب زیاد (پر بازده) سنگینی خواب صبحگاهی خمیازه وزوزدر گوش نبض مکرر، رنگهای سرخ در خواب، دمل و جوش در بدن خونریزی بین دندانها سرخی ادرار خفقان سرعت رشد موها زیاد سیاهی غلیظ و ماندگار مو بزاق عادی و رطوبت و تعریق زیاد بزرگی اندام دست و پا حرکات بدن چست و چالاک است ناساز گار با غذاها ی گرم شیرینی وضعیت و چشم معمولی (از نظر پف و گودی زیر چشم) پر انرژی آلرژی بهاره شیوع سنی تا بیست سال، میل جنسی زیاد و توانمند.

غلبه صفرا

زرد شدن پوست و زبان و چشمها تلخ شدن دهان، خشک شدن زبان تشنگی مفرط، بی اشتهایی باردار و سیاه شدن زبان فرو رفتگی زیر چشمها لاغری، سوزش سر دل تهوع زردی ادرار تندی نبض درد پهلو، گزگز بدن کاهش قوای بدن(جسمی وجنسی)، بیخوابی، تخیل رویاهای زرد رنگ سرعت رشد موهای معمولی، سفید شدن موی صاف دیر مریض شدن ناسازگاری با محیط های گرم پوست گرم وخشک لاغری اندامها سرعت حرکات بدن معمولی، کم خواب (پربازده) میل به ترشی جدی، پشتکار زیاد مدیر و منظم عصبانیت زیاد و پرخاشگری، خشمگین بد تر شدن حال فرد در تابستان و در سالهای جوانی، شیوع سنی 20 تا 40 سال، میل جنسی متعادل و توان عادی در جماع، راه رفتن بی اراده، پهن بودن قفسه سینه باریکی کمر، بلندی قد

غلبه بلغم

سفیدی و نرمی پوست بدن سردی و رطوبت پوست زود سفید شدن ریش و مو، عدم تشنگی، شوری دهان آروغ ترش، نفخ معده ترش کردن کندی حواس و منگی، کندی حرکات (تنبلی)، رقیق شدن آب بینی سفیدی ادرار، تکرار ادرار، لکمت زبان، خواب زیاد کم بازده، رویای آب وبرف وباران تخیل اشیای سفید دردهای استخوانی ناسازگاربا غذاهای سرد، چشم سفید با پف زیر چشم بی قیدی فراموشی اختلال حافظه بد حال در زمستان نبض ضعیف، نازک کند و مبهم میل جنسی ضعیف و ناتوان، زود بیمار شدن، سرعت رشد موها کم است، خالهای سفید و گوشتی شیوع سنی 60 سال به بالا، ترسو

غلبه سودا

تیرگی پوست بدن خال سیاه و لکه های تیره (بهق) سرعت کم نمومو، زبان بدون نشانه ای خاص و گاهی تیره بزاق معمولی دهان ترش یا بی مزه (صبحگاهی) زود بیمار شدن، رنگ ادرار گاهی مایل به سیاه پوست سرد و خشک لاغری قفسه سینه و عضلات خواب معمولی ولی آشفته توام با کابوس، اشتهای کاذب سیری زود رس، دودلی وترس از مرگ، بی حوصلگی وافسردگی اندیشه های بد (شکاکیت و وسواس)، فکر وخیال فراوان غصه و خود خوری، زودرنجی، بیزاری ازسروصدا، اضطراب، خفگی، بی قراری مردم گریزی، رویای سیاهی در خواب، گوشه گیری وتنهایی شیوع سنی 40 تا 60 سال، ترسو، میل جنسی زیاد و توان کم

بازگشت به بلاگ